- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا
چون زخم های روی تنت گریه ام گرفت از پـیـرهـن نـداشـتـنـت گریه ام گرفت بـا دیـده های سـرخِ جگـر مثـل مـادرم هنگام دست وپا زدنت گـریـه ام گرفت جـایـی بـرای بـوسـه بــرادر نـیـافــتـم از نیـزه هـای در بـدنت گـریه ام گرفت تا دیـدم آن سـواره ولـگـرد نـیـزه دار بـر تن نـمـوده پـیرهنت گریه ام گرفت وقـتی شنـیدم از پسرت ای امام اشک یک بـوریا شـده کـفـنت گریه ام گرفت
: امتیاز
|
مدح و مصیبت حضرت زینب سلام علیها
حسین بود و تو بودی، تو خواهری كردی حـسـینِ فـاطمه را گـرم، یـاوری كردی غریب تـا كــه نـمـانــد حسین بی عباس به جای خـواهری آنجا برادری كردی گذشتی ازهمه چیزت به پای عشق حسین چه خواهری تو برادر؟ كه مادری كردی تو خواهری و برادر، تو مادری و پدر تو راه بودی و رهرو، تو رهبری كردی پس از حسین چه بر تو گذشت وارث درد! به خون نشستی و درخون شناوری كردی
: امتیاز
|
مدح و مصیبت حضرت زینب سلام علیها
این ماه نخشب است که درتب نشسته است یا دختر علی که به مرکب نشسته است؟ این گل زباغ کیست که از عطر دامنش بر خاک تفته لاله و کوکب نشسته است این بحر بیکرانه چه دیدهست کاینچنین از موج خون و خشم، لبالب نشسته است آیا اسـیـر می بری ای شام تـیـره بخت؟ این سورۀ نساست که درشـب نشسته است این زن همان زن است که بر خاک درگهش روح الامین هماره مؤدب نشـستـه است طوفان خشم فـاطمه میپرورد به جــان امشب اگر چه زمزمه بر لب نشسته است بار امـانـتی که فـلــک میکشد به دوش بر شانه های زخمی زینب نشسته است زنجـیـر را بـگـو که مـدارا کــنــد دمی این ماه نخشب است که در تب نشسته است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
کربلا را می سرود این بار، روی نیزه ها با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزه ها نینوایی شعر او از نای هـفـتاد و دو نی مثل یک ترجیع شد تکرار، روی نیزه ها چوب خشک نی به هفتاد و دو گل آذین شده ست لالهها را سر به سر بشمار، روی نیزه ها زخمی داغند این گلهای پرپر، ای نسیم! پـای خود آرامتر بگـذار روی نیـزه ها یا بر این نیزار خون امشب متاب ای ماهتاب یا قـدم آهـسـته تر بـردار روی نیـزه ها قافله در رجعت سرخ است و جاده فتنه جوش چـشم میر کاروان، بیدار روی نیزه ها زنگـیان آئـیـنه میبـندند بر نی، یا خـدا پرده بر میدارد از رخسار روی نیزه ها؟ صوت قرآن است این؟ یا با خدا در گفتوگوست رو به رو، بیپرده، در انظار روی نیزهها یاد داری آسمان؟ با اختران، خورشید گفت: وعدۀ دیدارمان: این بار روی نیزه ها؟! با برادر گفت زینب: راه دین هـموار شد گر چه راه توست ناهموار روی نیزه ها ای دلیل کاروان! لختی بران از کوچهها بلکه افـتـد سـایـۀ دیـوار روی نـیزه ها صحنۀ اوج و عروج است و طلوع روشنی سیر کن سیـر تجـلّی زار روی نیزه ها چشم ما آئینه آسا غرق حیرت شد چو دید آن همه خورشید اختربار روی نیزه ها
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا
دلِ سـوزان بُـوَد امـروز گـواه من و تـو کز ازل دشت بلا، چشم به راه من و تو من به تو دوخته ام دیده، تو بر من، از نی یک جهـان راز نهـفـته به نگاه من و تو اُسـرا بـا من و رأس شـهـدا با تو به نـی چـشم تـاریـخ نـدیده است سـپاه من و تو روی تو، مـاهِ من و مـاهِ تـو، عـبّاس، امّا ابرِخون ساختـه پنهان، رخ ماه من و تو آیه خـواندن زتو، تـفـسـیـر ز من تا دانند که به جز گفتن حقّ نیست، گناه من و تو هر دو نـستـوه چو کـوهـیـم بـرِ سیـل امّا عـشق، دلگرم شد از سردی آه من و تو مدّعی خواست که از بیخ کَنـَد ریـشۀ ما بی خبر زآن که غروب است، پگاه من و تو
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام
آتــشـفــشـان زخــم مـنـم، داغ دیــده ام خـاکستــرم، بهـار به آتــش کشیده ام چشم بلا کشیدۀ من خون جگرشده است از بــاغ ســرخ آیـنـه هـا آه چـیـده ام قـقـنــوسهای عاطفه را در فــراق تــو از شـعـلــه شعله های دلم آفــریده ام از لحظه ای که رفتی و دیگر ندیدمت من کشتــۀ وداع تو هستم، شهیـده ام گودال زخم جان به لبـم کرد روی تل بیتابم از فراز و نــشــیبی که دیده ام لبـریز بــوســه های لب خـــارها شدم دنبال اسب نـیــــزه پــیـــاده دویده ام درجست وجوی عطر تنت ماه میشوی؟ شبها که من نسیم بــیــابان وزیـده ام "بزمی به پا کـنید خـوارج رسیـده اند" از این قبیل زخـــم زبان ها شنیده ام کوهـم که ایـسـتـاده ام و خـم نـمی شوم شمشیر زخم خورده ولی آب دیده ام با آرزوی صبـح نـگـاهـت بهـشت من هرچه مصیبت است به جانم خریده ام
: امتیاز
|